دانلود رمان همسایه مغرور من
دانلود رمان همسایه مغرور من برای موبایل و تبلت
دانلود رمان همسایه مغرور من از Melika1998
دانلود رمان همسایه مغرور من برای اندروید apk
دانلود رمان همسایه مغرور من کامل و بدون سانسور
دانلود نسخه اندروید رمان همسایه مغرور من
دانلود کتاب الکترونیکی همسایه مغرور من
دانلود رمان همسایه مغرور من نوشته melika 1998 کاربر انجمن نودهشتیا
دانلود رمان عاشقانه همسایه مغرور من
در صورت ناراضی بودن صاحب اثر لینک دانلود حذف خواهد شد.
دانلود کتاب رمان همسایه مغرور من مخصوص موبایل و تبلت اندروید
نام کتاب : همسایه مغرور من
نویسنده : melika 1998
منبع : http://www.forum.98ia.com/t1052288.html
قسمتی از متن این رمان عاشقانه :
وای خدا خاک بر سر شدم…
حالا جواب سوال رو چی بدم؟
ریاضی و خیلی دوست داشتم به نظرم درس فوق العاده شیرینیه…ولی این سوال و نمی تونم جواب بدم!!!! الان به نظرم بدترین درس دنیاست…
هی می خوست از رو بغلی ببینم که همچین روش خیمه زده بود ضریح امام رضا رو اینجوری بغل نمی کنه!!!بابا ول کن دیگه خاک بر سر…
همه رو نوشته بودم فقط همین مونده بود.تو کتم نمی رفت که بخوام ریاضی و کمتر از ۱۹ بگیرم…
یکی با مداد زد تو پهلوم و بعدش هم به ورقه کوچیک مچاله شده افتاد رو
پام.بازش کردم که دیدم جواب همون سواله.انقدر ذوق کرده بودم که خدا می
دونه…این کار این شیما بود ای که خدا ایشاا.. خیرت بده.
شیما دوست صمیمیمه که همسایه مون هم هستش.
سریع نوشتم که معلمه متوجه نشه.تا تموم کردم و نقطه شو گذاشتم معلمه گفت برگه ها بالا.با خوشحالی وصف نشدنی برگه رو دادم و از کلاس خارج شدم.اخرین امتحان خرداد بود و بعدش باید می رفتم پیش دانشگاهی برای اماده شدن کنکور واسه سال دیگه.
وقتی شیما اومد بیرون با خوشحالی پریدم بغلش و کلی هم تف مالیش کردم
-اه برو گمشو حالم بهم خورد..
-خیلی دلتم بخواد نکبت…همه دلشون می خواد یه بوس کوچولو بکنمشون.ایییییییییییییییی
-خوب بابا خودتو نکش…میگم نازی!!!!
–
-نازی!
-
-نازنین میمیرد…
-کوفت بی شئور عمت بمیره الاغ من اول جوونیمه می خوام عشق و حال کنم.
-خوب حالا میگم نازی…
-بگو دیگه هی نازی نازی میکنه واسه من…
-امروز که امتحان دیگه تموم شد بریم واسه اینکه خستگیمون در بره بریم واسه خودمون عشق و حال و صفا.
-اره پوکیدم انقدر درس خوندم حالا کجا بریم؟
– چمیدونم؟کافی شاپی!پارکی !یه قبرستونی می ریم دیگه…
-با همین لباسای مدرسه..؟
-نمی خوای بری عروسی که تو همینجوری ساده هم که هستی خاطرخواه داری
-بیا برو انقدر چرت و پرت هم نگووووووو وایستا یه خبر به مامان بدم بعد بریم.
– اخ خوب شد گفتی وگرنه اگه نمی گفتی منم یادم می رفت بهش بگم و می رسیدیم کتلت می شدیم و با اسفالت یکیمون می کرد.
سر کوچه مدرسه یه تلفن عمومی بود.همیشه کارت تلفن عمومی همراهم داشتم . یه
زنگ به مامان زدم و بهش خبر دادم که دارم با شیما می رم بیرون.بعد از اتمام
مکالمه ام شیما هم به مامانش خبر داد.
تصمیم گرفتیم بریم پارک.
تو راه کلی با هم شوخی کردیم و بلند بلند می خندیدیم که توجه همه رو به خودمون جلب می کردیم ولی بی توجه ازشون رد می شدیم.
شیما دختر خیلی خوبی بود.ساده و بی شیله پیله صورتی کاملا معمولی ولی به ادم ارامش قشنگی میداد.
تو پارک مثل این دختر بچه ها تاب بازی می کردیم و بستنی مونو می خوردیم.
سر ظهر بود ولی پارک پر بود از دختر پسر ها.بعضی ها با هم دوست بودن و بعضی ها هم گروهی اومده بودن.انگار نه انگار که تو زله گرماست.
بی توجه به بعضی از نگاه ها که رومون بود اب بازی می کردیم و می خندیدیم که چند نفر هم بهمون پیوستن همدیگرو خیس می کردیم.
خیلی خوش گذشت که دیگه موقع ناهار بود و باید زود بر می گشتیم خونه.
انقدر ورجه وورجه کرده بودیم که جون نداشتیم حرف بزنیم..
ناهارو که خوردم به مامان برای جمع کردنش کمک کردم و بعد از اتمام کلی سر
به سرش گذاشتم و دوتایی خندیدیم.خسته بودم و گفتم برم کمی استراحت بکنم.
داخل اتاق شدم و روی تختم دراز کشیدم که خوابم ببره ولی هر کاری می کردم
خوابم نمی برد.همینطور هی توجام غلت می خوردم.دیگه کلافه شده بودم که سریع
روی تختم نشستم.کمی کلافه و عصبی شده بودم که نگاهم به پیانو ی داخل اتاقم
افتاد.خوش حال به سمتش رفتم.عاشق پیانو
بودم و هر موقع که ناراحت.مضطرب.نگران و… بودم به پیانوم پناه می بردم.از ۹
سالگی بابام منو به کلاس پیانو فرستاد ولی حیف که عمرش قد نداد که ببینه
دختر کوچولوش چه زیبا می زنه.
قطره اشکی که رو گونه ام رو پاک کردم.
انگشتان ضریف و کشیده ام را روی کلاویه های پیانو می کشیدم.
با پیانو نواختن همیشه احساس می کردم که پدرم کنارمه.
روی صندلی مخصوصش نشستم و با نوک انگشتانم به روی کلاویه ها ضربه
میزدم.اهنگ (love store)که همیشه دوستش داشتم و برای خودم می نواختم.با هر
ضربه به کلاویه ها از پشت چکش ها به رو سیم های ضریف فرود میاد.
نمی دونم چقدر گذشت که من هنوز تو حال و هوای خودم بودم که با صدای موبایلم به خودم اومدم.
به صفحه اش نگاه کردم که دیدم شیماست.بدون معطلی برداشتم.
-جانم شیما جان.
-کوفت تو دوباره داری پیانو می زنی؟اگه گذاشتی بخوابم؟صداش کل ساختمون و برداشته!!!
-حالا نه اینکه تو بدت میاد!!!
-نه خوب ارامش هم میده ولی الان خوابم میومد که با ..
حرفش و قطع کردم.
-خوب حالا من که نمی دونستم.شیما بیا بالا.
-چییییی!!تو بیا پایین.اخه کی میره طبقه پنجم تو بالا پشت بوم خونه بگیره هان؟
-به توچه خوبه شما هم چهارمی درست زیر ما.پس شما هم بالا پشت بوم حساب میشین دیگه!!!!!حالا ولش میای بالا؟
-نه نازنین حسش نیست تو بیا دمت گرم منتظرتم…
تا اومدم چیزی بگم گوشیو قطع کرد.
رفتم جلو ایینه تا موهای بلند و موج دارم و شونه بزنم
و …
——–
نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را از طریق قسمت نظرات و یا ایمیل مدیریت با ما در میان بگذارید.
توجه :
برای اینکه رمان مورد نظرتان (رمان درخواستی) زودتر برای دانلود در سایت قرار داده شود میتوانید متن رمان مورد نظر را به همراه توضیحات لازم به ایمیل مدیریت بفرستید.توجه داشته باشید که متن رمان در یک فایل تکست (txt) کپی شود. ایمیل مدیریت :
areamahdi1373@yahoo.com
دانلود رمان همسایه مغرور من با فرمت apk برای اندروید
حجم فایل : ۸۶۰٫۵۲ KB
——