نام رمان :رمان بغض شب های تنهایی من
به قلم :negin.h
حجم رمان : ۳.۴۵ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۸ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۹۸ مگابایت نسخه ی جاوا , ۲۹۷ کیلو بایت نسخه ی epub
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان درباره ی دختری به اسم ساغره که با استاد دانشگاش ازدواج میکنه ولی بعد از دوماه که ازدواجشون میگذره در شبی که از مسافرت برمیگردن کل خانواده و شوهرش رو از دست میده و این شروع یک زندگی پر فشار و سخت برای ساغره .تا اینکه تصمیم میگیره…
:فرمت رمان:pdf,apk,java,epub
در خونه رو باز کردم،واقعا فضای خونه برام سنگینه،ولی چی میشه کرد،چمدونمو گذاشتم زمین.شروع کردم با خودم حرف زدن:سلام!من اومدم.
همین جور که ملافه سفیدای روی مبلمانو برمیداشتم به حرف زدن ادامه میدم:راستش،جاتون خالی،خیلی خوش گذشت!
بغض گلومو گرفته ولی کم نمیارمو ادامه میدم:میلاد از سارا خواستگاری
کرد.دروغ نگم خیلی بهم میان.خب من برم لباسمو عوض کنم بیام باهم حرف بزنیم.
چمدونمو برمیدارم و میرم به سمت اتاقم،چمدونو میزارم رو تخت دونفره ای که
روزی خوابیدن تو این اتاق آرزوم بود،اما..اما حالا برام کابوس شده.لباسامو
از چمدون در میارم،یکیشونو برمیدارم بذارم تو کمد،در کمدو باز میکنم.وای
خدا!سارا که گفت همه چیو برمیداره،پس چرا نیومده!لباسمو آویزون میکنم.به
لباس معین خیره میشم.برش میدارم میشینم رو تخت.بوش میکنم.هنوزم بوی ادکلنی
که براش خریده بودمو میده.دیگه نمیتونم جلوی بغضمو بگیرم،اشکام سرازیر
میشه!
از اتاق میام بیرون و میشینم رو مبل.دوباره شروع میکنم با خودم حرف
زدن:نباید..نباید میرفتین…بدون اینکه بزارین برای آخرین بار ببینمتون..خیلی
بی انصافیه…
رمان بغض شب های تنهایی من
منبع:http://www.forum.98ia.com/